پیچ خورده


معنی انگلیسی:
wry, contorted, twisted, strained

فرهنگ عمید

پیچ وتاب پیداکرده.

مترادف ها

twisted (صفت)
پیچیده، پیچ خورده

swept (صفت)
پیچ دار، جاروب شده، پیچ خورده

kinky (صفت)
فرفری، پیچ خورده

twisty (صفت)
منحرف، پیچ دار، پیچ خورده، تاب دار، تابیده

turned (صفت)
پیچ خورده

فارسی به عربی

جرح , غریب

پیشنهاد کاربران

بپرس