پیچ اندرپیچ. [ اَدَ ] ( ص مرکب ) پیچاپیچ. پیچ پیچ. پرپیچ : ای وعده فردای تو پیچ اندرپیچ آخر غم هجران تو چند اندر چند؟منوچهری.
( صفت ) ۱- پر پیچ پیچا پیچ بر پیچ: این وعد. فردای توپیچ اندرپیچ آخر غم هجران تو چند اندر چند? ( منوچهری ) ۲-پیچیده پر شکن مرغول ( زلف ) . ۳- معقد پیچیده مشکل .