پیوندبریده. [ پ َ / پ ِ وَ ب ُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) قطع خویشی و نسبت و بستگی و اتحاد و اتصال کرده. پیوندگسسته : ای یار جفا کرده و پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو به دیده.
سعدی.
رجوع به پیوند شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) قطع خویشی و نسبت و بستگی کرده پیوند گسسته : ای یار جفا کرده و پیوند بریده . این بود وفاداری و عهد تو بدیده . ( سعدی )
فرهنگ عمید
آن که رشتۀ خویشی و دوستی و به هم بستگی را قطع کرده باشد.