پیوندانیدن

لغت نامه دهخدا

پیوندانیدن. [ پ َ / پ ِ وَ دَ ] ( مص ) ایصال. ( صراح ). متصل گردانیدن. ملحق ساختن. بهم آوردن. مقابل گسلانیدن و منفصل ساختن و جدا کردن : و باد آن اجزاء را به هم پیونداند. ( ابوحاتم مظفری کائنات جو ).
چون بپیونداند او با قبضه شمشیر دست
بگسلد هرچ اندر اندام عدو شریان بود.
عنصری.
چون خطی بخطی پیوندانی چنانکه از دو جانب این خط دو زاویه پدید... و اگر این خط چنان پیوندانی که آن دو زاویه چند یکدیگر باشند... ( جهان دانش محمد مسعودی ).

فرهنگ عمید

پیوند دادن، پیوند کردن، متصل ساختن.

پیشنهاد کاربران

بپرس