پیوسته گردیدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیوسته شدن تزیم
پیشنهاد کاربران
دُمادُم افتادن ؛ پیوسته شدن. متوالی گردیدن. پشت سرهم واقع شدن :
چون آه. . . دُمادُم افتد
سوز دل من در انجم افتد.
کمال اسماعیل.
چون آه. . . دُمادُم افتد
سوز دل من در انجم افتد.
کمال اسماعیل.