پیوسته امدن

لغت نامه دهخدا

( پیوسته آمدن ) پیوسته آمدن. [ پ َ / پ ِ وَ ت َ / ت ِ م َ دَ ] ( مص مرکب ) دائم آمدن. لاینقطع آمدن. || یک لخت و بی رخنه آمدن. || سرگرفتن. کرده شدن : این کاری بزرگ است که می پیوسته آید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211 ).

فرهنگ فارسی

( پیوسته آمدن ) ( مصدر ) ۱- دایم آمدن لاینقطع آمدن . ۲- سرگرفتن کرده شدن : این کاری بزرگست که می پیوسته آید.۳- یک لخت و بی رخنه آمدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس