پیواژ

لغت نامه دهخدا

پیواژ. [ پی ] ( اِ ) پاسخ دادن. بیواز. ( فرهنگ شعوری ج 1 ص 233 ). ظاهراً مصحف «پتواز» است. رجوع بماده قبل شود.

پیشنهاد کاربران

در پارسی میانه فعل واختن با بن کنونی واز، و پی واختن با بن کنونی پی واز از افعال بسیار ارزنده و پرکاربرد شمرده می شدند. شناخت با کارواژگان پارسی میانه به توانایی ما در بکارگیری کارواژگان پارسی بسیاری می
...
[مشاهده متن کامل]
افزاید و همچنین نیاز ما را به وام واژگان اندک و ناچیز می سازد . این دلیل نمی شود که بی هنجارانه هر فعلی را از پارسی میانه به زبان کنونی مان در بیاوریم و بکار ببریم. برای این کار راه و روشی هست. حتی زمانی که یک فعل شایسته ی پیدا کردیم، تنها پس از گرداندن دیسه ی ان می توانیم ان را به زبان کنونی مان دراوریم و از ان بهره ببریم. گفته باشد که برخی فعل ها از زمانه ی پارسی میانه تا کنون دچار هیچ دگرگونی نشدند یا دچار اندکی شدند و نویسنده باید در زمینه ی زبان شناختی و دیسه شناختیِ واژگان به اندازه ای اموخته باشد که بتواند واژگانی را که نیازمند دگردیس شدن هستند از انهای که چنین نیازی ندارند، بازداند و بازشناسد.

خفاش

بپرس