در جهان روح کی گنجد بدن
که شود پیواز هم فر همای.
مولوی.
پیواز. [ پی ] ( اِ ) اجابت بود یعنی پاسخ دادن. ( اوبهی ) ( فرهنگ اسدی نخجوانی ) :
به اومید رفتم بدرگاه اوی
امید مرا جمله پیواز کرد.
بهرامی.
خداوندا دعایم باز پیوازمنم بیچاره و درمانده اهواز.
استاد لطیفی ( از شعوری ).
رجوع بماده ذیل شود. ( ظاهراً مصحف «پتواز» است ). و نیز رجوع به برهان قاطع چ معین ص 368 ح 7 شود.