پیه کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بالیدن و شحم و لحم بهم رسانیدن : گفتی مرا به رشته جان آتش افکنم چون شمع میکند دل من زین نشاط پیه.جامی.
( مصدر ) بالیدن و گوشت و پیه بهم رسانیدن شحم و لحم بهم رسانیدن : گفتی مرا برشت. جان آتش افکنم چون شمع میکند دل من زین نشاط پیه ٠ ( جامی )