پینه کردن


معنی انگلیسی:
patch

لغت نامه دهخدا

پینه کردن. [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) وصله کردن. پهرو کردن. در پی کردن. || سخت شدن سینه یا زانوی شتر از بسیاری سوده شدن بر زمین و درشت و سخت گردیدن پوست دست یا پا یا پیشانی یا زانوی آدمی از کثرت کار :
یک مشت در کارم از کینه کرد
که همچون شتر سینه ام پینه کرد.
یحیی کاشی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

۱-( مصدر ) وصله کردن در پی کردن رقعه دوختن . ۲- ( مصدر ) سخت شدن پوست کف دست و پا سینه زانو و غیره بسبب تماس کار بسیار و راه رفتن مدام : یکی مشت در کارم از کینه کرد که همچون شتر سینه ام پینه کرد. ( یحیی کاشی )

پیشنهاد کاربران

بپرس