پینارتن

پیشنهاد کاربران

شاید پینارتَن یا پیناردَن یا پیناریتَن یا پیناریدَن ( پینار - ) یک کردبون ( مصدر ) در زبان پهلوی باشد چرا که واژه های همخانواده از این کردبون در ایران و ترکیه یافته می شوند:
پینارتَن ( پینار - ) :
پیناردار: پیناردَنی
...
[مشاهده متن کامل]

پینارین: پیناردَنی
پیناریک یا پیناریگ: پیناردنی؛ بسته به پیناردَن
پینارتار یا پیناردار: پینارنده
پیناراک یا پیناراگ: پینارنده
پیناران: پینارنده؛ پینارها
پیناریشن: پیناردن
پیناریشنیک یا پیناریشنیگ: پینارنده؛ پیناردنی؛ بسته به پیناردن
پیناریشنیه: پیناردن
پیناریشنیها: با پیناردن
پینارَک یا پینارَگ: پینارنده؛ بسته به پیناردن
پینارینَک یا پینارینَگ: ابزاری برای پیناردن
پینارت: پینارید؛ پیناریده شده
پینارتَک یا پینارتَگ یا پیناردَک یا پیناردَگ یا پیناریدَک یا پیناریدَگ: پینارده؛ پینارده شده
امید است دانشجویان و پژوهندگان دوستار زبان پهلوی و پارسی در یافتن چیم های ( معانی ) این واژگان بکوشند.