پین
/pin/
لغت نامه دهخدا
- پین پین برداشتن ؛ تنقیه کاریز از پین.
پین. [ پ ِ ] ( اِخ ) توماس. روزنامه نگار انگلیسی که به تبعیت دولت فرانسه درآمد و بر اثر اقداماتی که برای دفاع از افکار جدید بعمل آورد بعضویت مجلس کنوانسیون انتخاب شد. ( 1737 - 1809 م. ).
پین. ( اِخ ) نام دهی ازتوابع کاشان. ( ترجمه محاسن اصفهان مافروخی ص 38 ).
فرهنگ فارسی
نام دهی از توابع کاشان
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:عدد شناسایی شخصی
wikijoo: پین
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
هرچیز وشیئی که در چیز دیگر فرو رود که با هم سازگاری داشته باشند پین است مانند وصله کفش ولباس را پین ولذا بر حسب احترام شخص پوشیده رفو به انمیگویند پینه یعنی فرسودگی بسیار ناچیز بوده است و لذا پونه های
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
کاشته شده پذر ندارد و باید انرا در زمزین فرو کرد تا خودش تکثیر شود و لذا کاه درشت ساقه گندم و جورا پیخ میگویند وبندک های درشت آن را کاچره میگویند یعنی کاه نرم آن چریده شده است
پین/بند هردو از یک ریشه و بنواژ آن پد/بد/پت است دیده اید برخی جای چیدن چیندن میگویند ریشه چیدن چد و ریشه زدن نیز زد/جت است چد، جت، وید، افشادن، مادن، ستادن سپس در یک لفزش زبانی به چین، زن، وین ( بین - به ویدا/هوویدا/ویدئو/ویو=چشم انداز بنگرید ) ، افشاندن، ماندن، ستاندن گشته در بد/پد نیز همانگونه شده زانرو بدگ پارسی باستان در پهلوی بندگ و در پارسی دری بنده شده این در زبانهای آری رخ داده.
... [مشاهده متن کامل]
بد/پد/پت بچم نگاه داری/بستن است وآن پد/بد/پت نیز که در واژگان سپهبد/دهیبد/شهربد/هیربد/مغبد/ نیز میبینیم از همین است پادن ( پاییدن ) نیز از همین ریشه است در پهلوی واژه پانَگ نیز امده که سره اش پادگ است ( پادگان/پانگان )
شماره سد در پارسی باستان و آریایی ستوم است و در برخی زبانهای اروپایی سنت/کنتوم /هاند ( هاندرد ) شده با اینهمه در اسکاتلندی کت در برخی دگر ست گویند و دوصد را نیز دوسل=دوسد گویند
میبینیم که بد/پد/پت نیز سپس به بان/پان/وان گشته مانند شهربد/پهلبد که شهربان/پهلوان گشته.
پین/پینه را میتوان با واژه. پدام/پنام نیز سنجید
برخی از پارسیان در برخی واژگان �د� را به� ر� میگرداند این شیوه را در پهلوی کُمزاری ( گویشی پارسی که در عمان و جزیره لارک رواج دارد ) و پهلوی آذری و ارانی میتوان دید مانند داماد/دامر. سپید/سپیر، شمبد/شمبر. یکشمبد/یکشمبر. بدگ/برغ.
واژه �برغی�/�برغ� نیز از همین ریشه است
... [مشاهده متن کامل]
بد/پد/پت بچم نگاه داری/بستن است وآن پد/بد/پت نیز که در واژگان سپهبد/دهیبد/شهربد/هیربد/مغبد/ نیز میبینیم از همین است پادن ( پاییدن ) نیز از همین ریشه است در پهلوی واژه پانَگ نیز امده که سره اش پادگ است ( پادگان/پانگان )
شماره سد در پارسی باستان و آریایی ستوم است و در برخی زبانهای اروپایی سنت/کنتوم /هاند ( هاندرد ) شده با اینهمه در اسکاتلندی کت در برخی دگر ست گویند و دوصد را نیز دوسل=دوسد گویند
میبینیم که بد/پد/پت نیز سپس به بان/پان/وان گشته مانند شهربد/پهلبد که شهربان/پهلوان گشته.
پین/پینه را میتوان با واژه. پدام/پنام نیز سنجید
برخی از پارسیان در برخی واژگان �د� را به� ر� میگرداند این شیوه را در پهلوی کُمزاری ( گویشی پارسی که در عمان و جزیره لارک رواج دارد ) و پهلوی آذری و ارانی میتوان دید مانند داماد/دامر. سپید/سپیر، شمبد/شمبر. یکشمبد/یکشمبر. بدگ/برغ.
واژه �برغی�/�برغ� نیز از همین ریشه است
دوستان گرامی که همه واژه ها رو بی خاستگاه درست به ترکی میبندن آگاه باشید که کشورها ترک زبان از دسته ترکیه سال ها واج ها نوشتاریشونم فارسی بوده و همه واژه ها عربی که در ترکی هست از عربی به فارسی و از فارسی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
به ترکی رفته هیچ واژه ای از عربی به ترکی نرفته و زبان ترکی سالیان سال زیر کنش زبان پارسی بوده و این همه یکسانی که در واژگان میبینین از زبان فارسی به ترکی رفته از دسته واژه چابک یا واژه قرمز یا سیاه همه از فارسی به ترکی رفتن و چه بسا آوای واژه ها هم آشکار که فارسین ترکی زبانی نیست که بتونه در برابر انگلیسی و فارسی و عربی دم از واژگان بزنه و بگه این زبانها ازش وام گرفته و ترکی از این سه زبان که توانمندتر از خودشن وام گرفته بسیاری از واژگانش رو؛ پس دست از سر سختی بکشین و این همه واژگان انگلیسی و فارسی و عربی رو به ترکی نچسپونین که خودتون رو ریشخند دست دیگران میکنین چون گفته هاتون کارشناسی نیست
پین واژه ای فارسی است و به معنی وصله، وصل کردن و اتصال است و در واژه های پینه دوز ( وصله دوز ) و پینه ی دست ( برآمدگی هایی گوشتی که به دست وصل اند ) می توان این واژه را مشاهده کرد.
واژه ی پین که یک واژه ی ترکی است از زبان ترکی به زبان های اروپا یی نیز وارد شده است . پین در زبان انگلیسی به معنی سوزن و یا هر چیز ریز ریز و نوک تیز شبیه سوزن مثل پین های کامپیوتری . در زبان ترکی هم به
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
معنی سوزن آمده ( پینه چی ) به معنی دارنده سوزن کسی که با سوزن کفش می دوزد این واژه پینه تغییر یافته ی ( اینه ) همان سوزن ترکی است . علاوه بر آن در زبان ترکی به ریزه های گیاهانی مثل برنج ، جو و گندم که پس از خرمن کوب شدن به شکل سوزن در آمده و ریز ریز شده باشند پین گفته می شود مثل ( چلتیک پینی ) پین برنج یا پین گندم . خرمن پینی ( پین خرمن )
در ضربی زدن خانه های خشت خام هم از سنگ ریزه و آجر شکسته ها یکنفر لای شکاف هفت مانند دو خشت پین گذاری یا گاز گذاری میکنند
پین واحدی هم در بنایی و مهندسی سنتی است و بنا میگوید یک پین خشت جهت ضربی طاق یا سقف خانه های گنبدی بده که با هما پین طاق بسته میشد و استاد رج دیگر را در زیر طاق شروع میکرد مغنی هنگام گلی گذاری کانال از
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
پایین اربالا چند تا پین که از گلی شکسته های سفالی است سفارش میدهد تا در پایین پشت گلی که به سقف کانال نچسبیده میدهد
بسته شدن بینی را هم پین میگویند و این واژه از پارسی کهن و شاید از سنسکریت به لاتین هم رفته است
بستن منافذ و سوراخ ها و کانال قنات را پین میگویند
در زبان ترکی به چیز های ریز شده و چیزهای خرد شده پین گفته می شود
مثل پوسته برنج که ریز ریز شده باشد . "دووی پینی " پن برنج
مثل پوسته برنج که ریز ریز شده باشد . "دووی پینی " پن برنج
پین . ( اِ ) واژه ای است مشترک در زبان فارسی و لاتین و به معنی خار، زائده ، میخچه ، کشک، کشکک، گُوَه. مخفف پینه. واژگانی مانند پینا: ( در اصطلاح گیاه شناسی جوانه یا برگ اولیه و پر مانند را گویند ) . ، پینو، پیناره، پینارا را می توان از همین ریشه دانست که مفاهیم زیر را درخود دارد
... [مشاهده متن کامل]
سنجاق، میخ، گیره، پایه سنجاقی، ، میله برامدگی، دستگیره درب، گیره سر، گیره کاغذ، گیره لباس، میله چوبی، متصل کردن، وصله کردن، سنجاقزدن به
باسنجاق محکم کردن، متصل کردن به، گیر افتادن، ریختگی و گلی که در قنات پیدا شود و مانع جریان و زهیدن آب شود.
- پین پین برداشتن ؛ تنقیه ٔ کاریز از پین ، آنچه که از در اصطلاح بنائی به آن گاز نیز می گویند.
... [مشاهده متن کامل]
سنجاق، میخ، گیره، پایه سنجاقی، ، میله برامدگی، دستگیره درب، گیره سر، گیره کاغذ، گیره لباس، میله چوبی، متصل کردن، وصله کردن، سنجاقزدن به
باسنجاق محکم کردن، متصل کردن به، گیر افتادن، ریختگی و گلی که در قنات پیدا شود و مانع جریان و زهیدن آب شود.
- پین پین برداشتن ؛ تنقیه ٔ کاریز از پین ، آنچه که از در اصطلاح بنائی به آن گاز نیز می گویند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)