پیلغوش

لغت نامه دهخدا

پیلغوش. ( اِ مرکب ) گلی است از جنس سوسن که آنرا سوسن آسمانگون خوانند و بر کنار او نقطه سیاه باشد و رخنه کوچک. ( صحاح الفرس ). سوسن منقش ، یعنی آنکه بر کنار نقطه های سیاه دارد. سوسن آزاد. ( فرهنگ اسدی ). سوسن آسمانگونی.گلی است چون سوسن آزاد آسمانگون و در کنارش رخنگکی بود و نقطه دارد. ( حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ). سوسن منقش بود یعنی گلی است از جنس سوسن که آنرا سوسن آسمانگون خوانند و بر کنار او نقطه های سیاه باشد مانندخال بر روی خوبان و رخنه های کوچک ، آنرا پیلگوش نیز گویند. ( اوبهی ). جنسی است از سوسن که آنرا سوسن آزادگویند و جنسی دیگر آسمان گون و آنچه منقش بود آنرا پیلغوش خوانند. ( نسخه ای از لغت نامه اسدی ). لوف الصغیر. پیغلوش. پیلگوش. رجوع به پیلگوش شود :
چون گل سرخ از میان پیلغوش
یا چو زرین گوشوار از خوب گوش.
رودکی.
یاسمن لعل پوش سوسن گوهر فروش
بر زنخ پیلغوش زخمه زد و بشکلید.
کسائی.
همه کوه چون تخت گوهر فروش
ز سیسنبر و لاله و پیلغوش.
اسدی.
|| گل نیلوفر را نیز گویند. ( برهان ). || چیزی هم هست که آنرا مانند بیل از مس و طلا و نقره و غیره سازند و آنرا خاک انداز نیز گویند. ( برهان ). چیزی باشد بترکیب بیلی پهن که دو پهلوی او را بلند کنند و یک پهلوی او را صاف و دسته ای بر او نهند و خاک و خاشاک در آن پر کنند و بیرون ریزند و آنرا خاک انداز گویند. ( انجمن آرا ).

فرهنگ فارسی

( اسم )۱- پیلگوش سوسن : چون گل سرخ از میان پیلغوش یا چو زرین گوشوار از خوب گوش . ( رودکی ) ۲- گل نیلوفر. ۳- آلتی باشد بترکیب بیلی پهن که دوپهلوی او را بلند و یک پهلوی او را صاف کنند و دسته ای بر او نهند و خاک و خاشاک در آن کنند و بیرون ریزند خاک انداز .

فرهنگ عمید

گل زنبق، سوسن آزاد، سوسن سفید: چون گل سرخ از میان پیلغوش / یا چو زرین گوشوار از خوب گوش (رودکی: ۵۳۶ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس