پیلسوار
لغت نامه دهخدا
پیلسوار. [ س َ ] ( اِخ ) نام موضعی به هشت فرسنگی باجروان و شش فرسنگی جوی نو. سر راه محمودآبادگاوباری به باجروان. ( نزهةالقلوب چ اروپا ج 3 ص 181 ).از نواحی اران و موغان و از اقلیم و پنجم. آن را امیری پیله سوار نام از امرای آل بویه ساخته بوده است ودر زمان حمداﷲ مستوفی به قدر دیهی از آن مانده بود و آبش از رود باجروان و حاصلش غله بوده است. و نیز رجوع به ص 99 و 102 و 120 و 136 تاریخ غازان خان شود.
فرهنگ فارسی
نام موضعی به هشت فرسنگی با جروان و شش فرسنگی جوی نو
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید