پیل

/pil/

مترادف پیل: فیل، انباره، باتری، قوه

برابر پارسی: کَهرُب ساز

معنی انگلیسی:
cell, battery, elephant, bishop

لغت نامه دهخدا

پیل. ( اِ ) فیل.کلثوم. مَرْدی ̍. عرداد. ( منتهی الارب ). بر وزن و معنی فیل است. ( آنندراج ). رجوع به فیل شود :
نیل دهنده تویی بگاه عطیت
پیل دمنده بگاه کینه گزاری.
رودکی.
و اندر دشتها و بیابانهای وی ( هندوستان ) جانوران گوناگونند چون ، پیل و گرگ و طاووس و کرکری و طوطک و شارک و آنچه بدین ماند. ( حدود العالم ). و اندر وی ( نوبین به هندوستان ) پیلانند عظیم با قوت چنانک در هندوستان جائی دیگر نیست. ( حدود العالم ).
تا صعوه بمنقار نگیرد دل سیمرغ
تا پشه نکوبد به لگد خرد، سر پیل.
منجیک.
ز پیکان چنین گشت خرطوم پیل
که گفتی شد از خستگی بیل نیل.
فردوسی.
ز پای اندر آمد نگون گشت طوس
تو گفتی ز پیل ژیان یافت کوس.
فردوسی.
هماورد او بر زمین پیل نیست
چو گرد پی اسب او نیل نیست.
فردوسی.
که بر پیل شیران نگیرند راه.
فردوسی.
و زآن سو بیامد سپهدار طوس
ببستند بر کوهه پیل کوس.
فردوسی.
چو خسرو گوپیلتن را بدید
سرشکش ز مژگان به رخ بر دمید.
فردوسی.
هم این زابلی نامبردار مرد
ز پیلی فزون نیست اندر نبرد.
فردوسی.
دگرپیل جنگی هزار و دویست
که گفتی ازان بر زمین جای نیست.
فردوسی.
پیاده بدانند و پیل و سپاه
رخ و اسب و رفتار فرزین و شاه.
فردوسی.
گر زانکه خسروان را مهدی بود بر استر
خنیاگران او را پیلست با عماری.
منوچهری.
یا بکشدشان به پیل یا بکشدشان به تیر
یا بگذارد بتیغ، یا بگدازد بغم.
منوچهری.
همچنان باز از خراسان آمدی بر پشت پیل
کاحمد مرسل بسوی جنت آمد از براق.
منوچهری.
پیلبان را روزی اندر خدمت پیلان بود
بندگان را روزی اندر خدمت شاه زمین.
منوچهری.
از پشه عنا و الم پیل بزرگ است
وز مور فساد بچه شیر ژیان است.
منوچهری.
پیلان ترا رفتن با دست و تن کوه
دندان نهنگ و دل و اندیشه کندا.
عنصری.
ناید زور هزبر و پیل ز پشه
ناید بوی عبیر و گل ز سماروغ.
عنصری.
چون بدو نزدیک شدند خواست که پسر خویش را بکشد بدست خویش... پسرش بر پیلی بود بربودند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 441 ). پیلی چند بداشته و رسول و خادم را در دهلیز فرود آوردند. ( تاریخ بیهقی ص 376 ). خلعتی با نام که در آن پیل نر و ماده بود، پنج زنجیر خوارزمشاه را. ( تاریخ بیهقی ص 344 ). مهد پیل راست کردند و شبگیر وی را در مهد بخوابانیدند. ( تاریخ بیهقی ص 357 ). خیمه و خرگاه و سرا پرده بزرگ زده او را از پیل مهد فرو گرفتند. ( تاریخ بیهقی ص 357 ). او و گروهی با این بیچاره کشته شدند و بر دندان پیل نهادند. ( تاریخ بیهقی ص 382 ). با ایشان پنج پیل می آوردند سه نر و دو ماده. ( تاریخ بیهقی ص 424 ). امیر چنان کلان شد که همه شکار بر پشت پیل کردی. ( تاریخ بیهقی ). شرط آن است که... دو هزار غلام... پانصد پیل خیاره سبک جنگی بزودی نزدیک ما فرستاده آید. ( تاریخ بیهقی ). در یک شب علوی زینبی را که شاعر بود یک پیل بخشید. ( تاریخ بیهقی ). آنچه خواسته آمده است از غلام و اسب و پیل و اشتر و سلاح فرستاده آید. ( تاریخ بیهقی ص 233 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

فیل ، یکی ازمنابع برق، برای تولیدالکتریسیته
دستگاهی که نیروی حاصل از فعل و انفعال شیمیایی را بصورت الکتریسیت. جاری در می آورد و آن شامل اقسام ذیل است . یا پیل بیکرمات . الکترولیت این پیل بیکرمات پتاسیم ( جسم اکسیژن دهنده و مانع عمل پلاریزاسیون و جوهر گوگرد است . قطب منفی آن میله ای از روی است که هر وقت لازم نباشد میتوان بوسیل. پیچی آنرا بیرون از مایع زغال نگاهداشت . قطب مثبت آن نیز دو میل. قرع است تکه در طرفین روی قرار دارد. نیروی محرک این پیل تقریبا دو ولت و مقاومت داخلیش کم است . یا پیل خشک . بمنظور سهولت حمل و نقل و جلوگیری ازریختن محلول نشادر تیغ. روی پیل لکلانشه را در این پیل بصورت ظرف استوانه یی شکل ساخته و در آن مخلوطی از خاکه ارهگلیسیرین و نشادر میریزند. یاپیل دانیل.دستگاهی که مجموع. آن از یک ظرف پر از الکترولیت جوهر گوگرد رقیق و قطبهای آن از تیغه های مس و روی است تشکیل شده و ضمنا مقداری محلول رکات کبود برای جلوگیری از عمل پلاریزاسیون ( فاسد شدن پیل ) بدان اضافه کنند و بوسیل. یک جدار متخلخل آنرا از محلول جوهر گوگرد جدا سازند . در این فعل و انفعالات بتدریج از وزن تیغ. روی کاسته شده بر وزن تیغ. مس افزوده میگردد و همچنین مقدار کات کبود در نتیج. تجزیه کم میشود . مقاومت داخل این پیل تقریبا یک اهم و نیروی محرک آن تقریبا یک ولت است .دانیل فیزیک دان و شیمی دان انگلیسی مخترع پیل مذکور است . یا پیل فری . این پیل مانند پیل لکلانشه است و بجای استعمال بی اکسید منگنز میل. زغال قرع را بزرگتر و متخلخل ساخته اند. قطب منفی آن نیز یک صفحه روی است که در ته ظرف قرار دارد . یا پیل لکلانشه . الکترولیت این پیل محلول نشادر است و قطب مثبت آن تیغ. زغالی است که اطراف آنرا با مخلوط براد. زغال و بی اکسید منگنز ( که اکسیژن دهنده و مانع پلاریزاسیون میشود ) پوشانیده اند و قطب منفی آن از روی میباشد. قو. محرک. این پیل تقریبا ۱/۵ ولت و مقاومت داخلی آن یک اهم است . لکلانشه مهندس فرانسوی مخترع پیل مذکور است . یا پیل ولتا . پیل ولتا مجموعه ایست از دو میل. فلزی غیر همجنس و یک محلول هادی که میتواند نیروی شیمیایی را به نیروی الکتریکیتبدیل نماید مانند ظرفی که محتوی محلول اسید سولفوریک ( جوهر گوگرد ) باشد و دو میل. فلزی از مس و روی در آن فرو برند و هر یک از آنها را بقطع. سیمی متصل سازند . در این صورت پیل ساد. ولتا را خواهیم داشت.ولتا فیزیکدان معروف ایتالیایی اول کسی است که ثابت کرد هر گاه دو میل. فلزی غیر همجنس را در یک محلول هادی وارد کنند جریان برق تولید میشود و بدین ترتیب ولتا اولین پیل را ساخت و آن بنام وی موسوم گشت .
نام موضعی حدود اترار

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - فیل . ۲ - یکی از مهره های شطرنج به شکل فیل .
[ فر. ] (اِ. ) دستگاهی که نیروی حاصل از فعل و انفعالات شیمیایی را به صورت الکتریستة جاری درمی آورد.

فرهنگ عمید

ظرفی که در آن دو میلۀ فلزی مثبت و منفی قرار دارد و به وسیلۀ آن تولید جریان الکتریسیته می کنند.
* پیل خشک: (برق ) پیلی به شکل استوانه ای از روی با میله ای از زغال در وسط استوانه و خمیری از دانه های زغال و بی اکسید منگنز اشباع شده با محلول نشادر.
= فیل

فرهنگستان زبان و ادب

{cell} [شیمی] وسیله ای شامل محلول برق کاف و دو الکترود که ولتاژ معینی تولید می کند

گویش مازنی

/pil/ پول - پل(کتول)

واژه نامه بختیاریکا

پول؛ دارایی یا اموال
خیره

دانشنامه عمومی

پیل (استرالیای غربی). پیل ( به انگلیسی: Peel ) یکی از نه ناحیه ایالت استرالیای غربی در کشور استرالیاست. این ناحیه در ساحل غربی و در ۷۵ کیلومتری جنوب پرت مرکز این ایالت واقع شده است.
مساحت این ناحیه ۶٫۶۴۸ کیلومتر مربع و جمعیت آن در حدود ۸۸٫۰۰۰ نفر می باشد و دو سوم جمعیت این ناحیه در ماندورا زندگی می کنند. این منطقه دارای ذخایر عظیم بوکسیت می باشد که استخراج آن، عمده اشتغال ااهالی منطقه را فراهم کرده است. استخراج طلا و آلومینیوم و همچنین کشاورزی، دیگر مشاغل ساکنان را به ترتیب اهمیت تشکیل می دهد. پیش از استقرار مهاجران اروپایی در سال ۱۸۲۹، بومیان استرالیا در این منطقه ساکن بودند. نام این منطقه از نام توماس پیل اخذ شده که نخستین کلونی این منطقه را در جوار رودخانه قو بنا کند.
عکس پیل (استرالیای غربی)

پیل (تیرول). پیل تیرول ( به آلمانی: Pill ) یک منطقهٔ مسکونی در اتریش است که در شواس واقع شده است. [ ۲] پیل تیرول ۲۰٫۹ کیلومتر مربع مساحت دارد ۵۵۶ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس پیل (تیرول)عکس پیل (تیرول)عکس پیل (تیرول)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

cell (اسم)
باطری، پیل، خانه، حفره، سلول، یاخته، حجره، زندان تکی، سلول یکنفری

bishop (اسم)
اسقف، پیل

elephant (اسم)
پیل، فیل

فارسی به عربی

اسقف , خلیة , فیل

پیشنهاد کاربران

همان پول است.
پیل حیوانی قوی هیکل که از دیر باز با دیگر حیوانات گیاه خوار اهلی و در خدمت انسانها بوده و مانند دیگر حیوانات وحشی آن هم در نیم کره جنوبی در جنگل های استوائی وجود دارد و روی هم رفته باید گفت که نجیب ترین
...
[مشاهده متن کامل]
و مظلوم ترین حیوان بی آزار ی است حضرت حکیم طوس برای ارتش ایران زمین. از کمانداران پیل سوار ایران زیاد توصیف نگفته البته به عقیده اینجانب محال است امپراطوری ارتش پارسی فاقد پیل باشد ولی از آنجاییکه شعور ودراکه نازیان تازی که باایده نازیالیسم عرب گشایی میکردند نه اسلام گشایی و از آنجا که در قرآن مجید شرح حال خر دشدن ارتش پیل سوار ابرهه را میدهد قرآن مجید از خردشدن و مصغر و صاغر شدن ابهت پیل سواران میفرماید و در اول سوره هم باز به ابهت شخصیت حضرت عبدالمطلب اشاره دارد ولی عرب فکر میکند که ارتش پیل سوار را با چرخ گوشت خرد و کاه کرده لذا به عقیده این حقیر عمدا نخواسته ساتراپ حبشه و استانداری نجاشی را به ایران ربط دهد والا مقداری از تمدن نیست و نابود شده ما در حبشه و زنگبار و کانال خشایار شاه در امتداد کانال سوئد مصر و دریای سرخ و تا ساحل نیل است و حکیم والا مقام از این قسمت صرف رای نظر نموده تا جان ایرانی که هنوز تازه در دولت مامون و حاکمان غزنوی اظهار هویت کرده و لذا فردوسی با شجاعت تمام بیشترماهیت پارسی را بر ملا نموده است

پیل دو معنی دارد
یکی به معنای فیل است که واژه ای فارسی است و در اشعار فردوسی هم آمده که دلیل بر پارسی بودن آن است
دوم به معنی دو ظرف است که آن میله هایی با بار های الکتریکی ناهمنام قرار دارد و به وسیله آن جریان الکتریکی تولید می کنند
واژه فیل یا پیل
معادل ابجد 120
تعداد حروف 3
تلفظ fil
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از پهلوی: pīl] ‹پیل›
مختصات ( اِ. )
آواشناسی fil
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع واژه نامه آزاد
فرهنگ لغت معین
علاوه بر تمام موارد درستی که دوستان ذکر کردند، پیل در زبان لری به معنی پر رو بودن هم میباشد
جانوری زیبا و باهوش که دارای خرتوم و آج در زیباترین کشور گیتی، ایران پیل شناخته می شد.
هنگامی پیامبری که برای تازی های نادان آمده بود گفت همه ی دنیا باید آیین و زبان تاریک را به کارگیرند برای همین مزدوران او که نادان ترین مردم هستی هستند به ایران آمدند و چون اندازه ای که در سر آنها نبد نمی توانستند واژه ی خیلی زیبای پیل را بگویند برای همین آن را به فیل درآوردند
...
[مشاهده متن کامل]

درزبان لکی یعنی پول
پیل معادل فیل است
⏳کلمه ی "پیل " با تلفظ /pil/ دو معنی دارد :1️⃣یعنی "فیل "
که در این حالت یک کلمه ی "پهلوی"هست . 2️⃣منبع جریان
برق . ظرفی که دو میله با بار های ناهمنام ( یک میله دارای بار
مثبت و میله ی دیگر دارای بار منفی می باشد . ) درآن قرار دارد .
...
[مشاهده متن کامل]

بنا بر این با حرکت خطوط میدان الکتریکی از بار های مثبت به
سمت بار های منفی ، در این ظرف جریان الکتریسیته به وجود
می آید . [خطوط میدان الکتریکی ، از بار مثبت خارج می شود . و
به بار منفی وارد می شود ❗]😯
که در این حالت ، یک کلمه ی "فرانسوی "هست . 🧠🔪👩‍⚕️⌛.

در گویش بختیاری پیل دو معنی دارد ا_ به معنی فیل، ۲_ به معنی پول میباشد.
واژه ی پارسی_آریایی باتری ( با تری ) همتای battery در لاتین و به معنای برقدان یا بارکننده روشنایی است که ساخته شده از با ( همخانواده با بامداد و فانوس=بانوس ) به معنای روشنایی و تری ( همخانواده با طریق=تریک
...
[مشاهده متن کامل]
و طرف=ترف ) که معنای آن باربر باربردار است. واژه باتری در سنسکریت به شکل बैटरी baiTarI آمده است. این نامگذاری بدان سبب است که از باتری روشنایی میگرفته اند. دانستنی است که واژه battery در لاتین از ریشه beat به معنای زدن ساخته شده و ازینرو واژه باتری ساخته شده در سنسکریت - اوستایی دارای معنای نزدیکتر و بهتری برای این ابزار است.

پیل : فیل
کجا زور دارد به هشتاد پیل
ببندد ، چو خواهد ، ره ِ آبِ نیل
معنی : به اندازه هشتاد فیل زور دارد اگر بخواهد راه آب نیل را می بندد.
دکتر کزازی در مورد این واژه می نویسد: 《 پیل در پندار شناسی شاهنامه نماد گونه ی ژَندگی و زورمندی است . 》
...
[مشاهده متن کامل]

نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ۱۳۸۴، ص ۲۶۵. 》

کلمات پیل و باتری فرانسوی، کلمه ی قوه عربی و کلمه ی انباره فارسی است.
دانستن

در زبان لری به پول، ، پیل می گویند
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس