پیشگهی

لغت نامه دهخدا

پیشگهی. [ گ َ ] ( حامص مرکب ) مخفف پیشگاهی. رجوع به پیشگاهی شود :
هُنَرْت باید از آغاز اگر نه بی هنری
محال باشد جستن مهی و پیشگهی.
ناصرخسرو.
رجوع به پیشگاهی شود. || ( اِ مرکب ) آنچه بوقت افطار خورند و چاشت. ( آنندراج ). رجوع به پیشگاهی شود.

پیشنهاد کاربران