نخستین کیومرث آمد بشاهی
گرفتش در بگیتی پیشگاهی.
مسعود مروزی.
ترا بر سراندیب شاهی دهم بهند اندرت پیشگاهی دهم.
اسدی.
تو جفت عزیزی و شاهی تراست بمصر اندرون پیشگاهی تراست.
شمسی ( یوسف و زلیخا ).
این علم اگر حاضر است پیشت یزدان بتو داده ست پیشگاهی.
ناصرخسرو.
بسی کسی که بر امید پیشگاهی درمانده بخواری و پیشکاری.
ناصرخسرو.
شادی و جوانی و پیشگاهی خواهی و ضعیفی و غم نخواهی.
ناصرخسرو.
|| ( ص نسبی ) آنچه روزه دار در وقت افطار خورد. مقابل سحرگاهی. ( آنندراج ).