پیشکی

/piSaki/

معنی انگلیسی:
in advance

لغت نامه دهخدا

پیشکی. [ ش َ ] ( ق مرکب ) از پیش پیش. زودتر از گاه مقرر. دادن یا فرستادن یا ستاندن چیزی سلف قبل از موعد مقرر. سلف. قبلاً؛ استسلاف ؛ بها پیشکی گرفتن. || به مساعده. بطور مساعده.

فرهنگ فارسی

۱- از پیشزودتر از هنگام مقرر. ۲- آنچه که پیش دهند برای خرید یااجاره یا کرای. خانه دکان و مانند آن مساعده .

فرهنگ معین

(شَ ) (ق مر. ) ۱ - کاری که پیش از وقت انجام شود. ۲ - پولی که پیش از وقت پرداخت شود.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی کاری که پیش از وقت انجام داده شود.
۲. ویژگی پولی که پیش از موعد پرداخت به کسی بدهند.
۳. (قید ) پیش از موعد.

مترادف ها

offered (صفت)
معروف، پیشکی

پیشنهاد کاربران

پیشکی : [عامیانه، اصطلاح] جلوتر، از پیش، به طور مساعده.

بپرس