پیشوازی. [ ش ْ ] ( حامص مرکب ) تعبیری عامیانه از پیشواز: امروز اهل محله رفته اند پیشوازی زوار خراسان.
1. پیش از آغاز؛ پیش از، قبل از2. استقبال از آمدن کسی یا چیزی. مثال: به پیشوازی نوروز، به پیشوازی مسافر+ عکس و لینک