پیشروی

/piSravi/

مترادف پیشروی: پیشاهنگی، پیشتازی، پیشقدمی، پیشگامی، ترقی، تعالی، تجاوز، تعدی

متضاد پیشروی: پسروی

معنی انگلیسی:
scramble, advance, drive, headway, inroad, progress

لغت نامه دهخدا

پیشروی. [ رَ ] ( حامص مرکب ) عمل پیشرو. بجلو رفتن و پیشرفت کردن. || امامت. دلهثة. ( منتهی الارب ). قیادت :
آلت خسروی و پیشروی
همه داده ست مر ترا یزدان.
فرخی.
|| تجاوز از حد طبیعی. رجوع به پیشروی کردن شود. || ترقی.، پیش روی. [ ش ِ ] ( ق مرکب ) مقابل پشت سر. در حضور. پیش رو. جلو :
گردان در پیش روی بابزن و گردنا
ساغرت اندر یسار باده ات اندر یمین.
منوچهری.
و ارتفاع این دکه مقدار سی گز همانا باشد و از پیش روی دو نردبان بر آن ساخته ست که سواران بر آن روند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 126 ).

فرهنگ فارسی

عمل پیشرو ۱- بجلو رفتن پیشرفت . ۲- ترقی ارتقائ . ۳- پیشوایی قیادت : آلت خسروی و پیشروی همه داده است مر ترا یزدان . ( فرخی ) ۴- تجاوز کردن از حد طبیعی .
برابر مقابل جلو روبرو در حضور بنزد قدام امام مقابل پشت سر عقب : و ارتفاع این دکه مقدار سی گز همانا باشد و از پیش روی دو نردبان بر آن ساختست که سواران بر آن روند.

فرهنگ معین

(رَ ) (حامص . ) ۱ - پیشرفت . ۲ - رشد. ۳ - پیشوایی .

فرهنگ عمید

۱. پیشرفت.
۲. پیش رفتن.
۳. پیشوایی.
۴. راهنمایی.

فرهنگستان زبان و ادب

{progression} [موسیقی] حرکت از یک نت یا آکورد به یک نت یا آکورد دیگر در مبانی هارمونی

مترادف ها

advance (اسم)
پیشرفت، مساعده، پیش روی، جلو بردن، پیش پرداخت، پیش قسط، سبقت، ربون

progress (اسم)
پیشرفت، حرکت، جریان، پیش روی، ترقی، گردش، سفر، تکامل

development (اسم)
پیشرفت، پیش روی، ترقی، ظهور، بسط، توسعه، ایجاد، سیر، رشد، نمو، سیر تکاملی، تقریر

precession (اسم)
پیش روی، سبقت، تقدم، انحراف مسیر، تغییر جهت محور جسم گردند

onrush (اسم)
حمله، پیش روی، یورش

march (اسم)
پیش روی، روش، راه پیمایی، قدم رو، قدم برداری، گام نظامی، موسیقی نظامی یا مارش

antecedence (اسم)
پیش روی، سبقت، تقدم، پیشی

فارسی به عربی

موکب
قبل ذلک

پیشنهاد کاربران

نفوذ
به جلو رفت، پیشرفت
تجاوز
پیشگامی
پیشروی/پیشرفت: این دو واژه هر چندکه معنای آنها در اصل یکی بوده است امروزه دیگر مترادف نیستند: پیشروی در معنای حقیقی و پیشرفت در معنای مجازی به کار می رود. و به عبارت دیگر، پیشروی در گزارش امور عینی و مادی و پیشرفت در گزارش امور معنوی گفته می شود. برای مثال، اگر سخن از حرکت سپاهیان به سمت جلو در میدان جنگ باشد می گویند:" پیشروی سپاهیان" ولی اگر بخواهند ترقی سپاهیان را فی المثل در سوادآموزی گزارش دهند می گویند:" پیشرفت سپاهیان" در خبر روزنامه آمده است. " پیشرفت حریق در جنگل های گیلان مهار شد. " این جمله البته غلط نیست، اما بهتر است که گفته شود: "پیش روی حریق در جنگلهای گیلان مهار شد. "
...
[مشاهده متن کامل]

( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹۴.

before
Endless summer days stretched out before us
معنی پیش روی:پیشرفت
حرکت به جلو
به جلو رفتن

بپرس