آلت خسروی و پیشروی
همه داده ست مر ترا یزدان.
فرخی.
|| تجاوز از حد طبیعی. رجوع به پیشروی کردن شود. || ترقی.، پیش روی. [ ش ِ ] ( ق مرکب ) مقابل پشت سر. در حضور. پیش رو. جلو : گردان در پیش روی بابزن و گردنا
ساغرت اندر یسار باده ات اندر یمین.
منوچهری.
و ارتفاع این دکه مقدار سی گز همانا باشد و از پیش روی دو نردبان بر آن ساخته ست که سواران بر آن روند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 126 ).