گر او پیشدستی کند غم مدار
ورافراسیاب است مغزش برآر.
سعدی.
مصلحت ما در آن که پیشدستی کنیم و او را بمکر و حیلت بگیریم. ( تاریخ غازانی ص 114 ). و در آنوقت سلطان از جانب ختای مستشعر بود که نباید که پیشدستی کند. ( جهانگشای جوینی ). فرط؛ پیشدستی کردن و از حد درگذشتن در گفتار. ( منتهی الارب ). رجوع به امثله ذیل لغت پیشدستی شود.