پیشخدمتی

/piSxedmati/

معنی انگلیسی:
service

لغت نامه دهخدا

پیشخدمتی. [ خ ِ م َ ] ( حامص مرکب ) عمل پیش خدمت. شغل پیشخدمت. خدمتگزاری.

فرهنگ فارسی

عمل و شغل پیشخدمت

مترادف ها

bailiwick (اسم)
نظارت، پیشخدمتی، ناحیه قلمرو مامور، مباشرت

پیشنهاد کاربران

بپرس