لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) پیش بردن انجام دادن : پیش این مراد باز رفتم و در معرض پی برد این غرض از پیشانی خود هدفی از بهر سهام اعتراضات پیش آوردم .
فرهنگ عمید
۲. به انجام رساندن کاری با کامیابی و پیروزی.
پیشنهاد کاربران
پیشبُرد /پیش بُرد: اگر به صورت اسم به کار رود در یک کلمه و اگر به صورت فعل مرکب باشد در دو کلمه نوشته می شود:" در پیشبرد این کار بکوشیم" اما او با کوشش های خود این کار را پیش بُرد".
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹۴.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹۴.