پیشانه

لغت نامه دهخدا

پیشانه. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) پیشان. پیشخانه. پیش مکان. صدر مجلس. بالای خانه. مقابل پای ماچان و صف نعال :
نیست مستی که مرا جانب میخانه برد
جانب ساقی گلچهره دردانه برد
نیست دستی که کشد دست مرا یارانه
وزچنین صف نعالم سوی پیشانه برد.
مولوی.

فرهنگ فارسی

پیشی، جلوی، سابق، گذشته، بالای خانه وصدرمجلس
۱-( صفت ) پیشین سابق جلوتر : ترک را از لذت افسانه اش رفت از دل دعوت پیشانه اش . ( مثنوی ) ۲- صدر مجلس بالای خانه مقابل صف نعال پای ماجان : نیست دستی که کشد دست مرا یارانه وز چنین صف نعالم سوی پیشانه برد. ( مولوی )

فرهنگ عمید

۱. پیشین.
۲. (اسم ) پیشرو.
۳. سابق، گذشته.
۴. (اسم ) ازل.
۵. (اسم ) بالای خانه و صدر مجلس: هست مستی که کشد گوش مرا یارانه؟ / از چنین صفِّ نعالم سوی پیشانه بَرَد؟ (مولوی۲: ۱۴۷۳ ).

فرهنگستان زبان و ادب

{console} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] تجهیزاتی شامل صفحه کلید و نمایشگر که کاروَر برای برقراری ارتباط با رایانه و واپایی و پایش عملیات از آن استفاده می کند

مترادف ها

console (اسم)
پیشانه، میزفرمان، طاقچه

فارسی به عربی

لوحة المفاتیح

پیشنهاد کاربران

بخشی از رایانه که در بر گیرنده وسایل ارتباط دهنده کار بر و پردازشگر مرکزی ( مثل صفحه کلید ) می باشد، ( به انگلیسی :console )

بپرس