لغت نامه دهخدا
پیشادست. [ دَ ] ( اِ مرکب ) مقابل پسادست و نسیه به معنی نقد. ( از برهان ). زری که گاه خریدن چیزی فروشنده را دهند :
ستدوداد مکن هرگز جز پیشادست
که پسادست خلاف آرد و الفت ببرد.ابوشکور.
ستدوداد جز به پیشادست
داوری باشد و زیان و شکست.لبیبی.
|| اجرت پیشی. ( برهان ). مزد پیش. اجرت پیش. برابر دستادست بمعنی نقد و پسادست بمعنی نسیه. مزدپیشی که قبل از انجام کار بفروشنده یا کننده دهند. بیعانه. سلم. || پیشدست و مقدم و غالب. ( فرهنگ نظام ). || پیشدستی. ( برهان ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- مزد پیشی که قبل از انجام دادن کار بفروشنده یا کننده دهند اجرت پیشی بیعانهمقابل پسا دست . ۲- وجهی که هنگام خریدن چیز بفروشنده دهند نقد مقابل نسته پسادست : ستد و داد جز به پیشا دست داوری باشد و زیان و شکست . ( لبیبی ) ۳- پیشدست مقدم . ۴- پیشدستی تقدم .
فرهنگ معین
(دَ ) (اِمر. ) ۱ - دستمزد پیش از انجام کار. ۲ - معاملة نقد.
فرهنگ عمید
۱. اجرت پیش از کار، مزدی که پیش از کار کردن به مزدور بدهند.
۲. [مقابلِ پسادست] معاملۀ نقد: ستد و داد جز به پیشادست / داوری باشد و زیان و شکست (لبیبی: شاعران بی دیوان: ۴۸۷ ).