پیش گیری

/piSgiri/

مترادف پیش گیری: جلوگیری، دفع

معنی انگلیسی:
prevention, prophylaxis, anticipation, countermeasure, preemption, preventive

لغت نامه دهخدا

پیش گیری. ( حامص مرکب ) عمل پیش گیر. دفع. جلوگیری.

فرهنگ فارسی

عمل پیش گیر ۱- جلوگیری دفع . ۲- منع سرایت مرض از پیش تقدم بحفظ صیانت حفظ صحت جلو مرض گرفتن .

فرهنگ معین

(حامص . ) ۱ - جلوگیری کردن . ۲ - پیش از بروز بیماری اقدام کردن .

فرهنگ عمید

۱. جلوگیری.
۲. (اسم ) (پزشکی ) هر نوع اقدامی که طبیب یا مٲمور بهداری برای جلوگیری از بروز مرض انجام بدهد.

فرهنگستان زبان و ادب

{prevention} [پزشکی] جلوگیری از ابتلا به بیماری
{prophylaxis} [پزشکی] به کارگیری روش هایی برای جلوگیری از بیماری

دانشنامه آزاد فارسی

پیش گیری (prophylaxis)
هرگونه اقدام برای جلوگیری از ابتلا به بیماری، ازجمله ورزش و مایه کوبی. طب پیش گیری یکی از اجزای بهداشت عمومی است که روزبه روز بیشتر به آن توجه می شود.

اصطلاحات و ضرب المثل ها

{prevention} [پزشکی] جلوگیری از ابتلا به بیماری
{prophylaxis} [پزشکی] به کارگیری روش هایی برای جلوگیری از بیماری

مترادف ها

prevention (اسم)
جلوگیری، منع، ممانعت، پیش گیری، پیش بندی

debarment (اسم)
جلوگیری، ممانعت، پیش گیری

پیشنهاد کاربران

Prevention is better than treatment : پیشگیری بهتر از درمان
پیش گیری : [ اصطلاح شکار ] نشانه روی به جلوی شکار متحرک.
بازدارندگی

بپرس