پیش گویی کردن
معنی انگلیسی:
augur
فرهنگ فارسی
مترادف ها
سبقت جستن، پیش گویی کردن، پیش افتادن، پیش دستی کردن بر، پیش جستن بر
پیش گویی کردن، فال گرفتن، گواهی دادن بر
بمبارکی افتتاح کردن، گشودن، پیش گویی کردن
پیش گویی کردن، حاکی بودن از، دلالت داشتن، نشانه بودن، شگون داشتن
پیش گویی کردن، قبلا اماده کردن، از پیش خبر دادن
پیش گویی کردن، طالع دیدن، از پیش خبر دادن، از پیش اگاهی دادن، نبوت کردن
پیش گویی کردن، قبلا اگاهانیدن
پیش گویی کردن، فال گرفتن، طالع دیدن
پیش گویی کردن، از پیش خبر دادن، حاکی بودن، بد یمن بودن
پیش گویی کردن، قبلا پیش بینی کردن
پیش گویی کردن، از پیش مشعر بودن بر
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید