پیش گذاشتن

لغت نامه دهخدا

پیش گذاشتن. [ گ ُ ت َ ] ( مص مرکب ) برابر گذاشتن. نزدیک قرار دادن. روبروی نهادن. || گذاشتن که بحضور رود. بار دادن. گذاشتن که بر شخص درآید : و باز آمد از پس دیگر روز هیچکس راپیش نگذاشتند که رنجورتر شده. ( قصص الانبیاء ص 239 ).

فرهنگ فارسی

( مصدر )۱- برابر گذاشتننزدیک قرار دادن. ۲- باردادن اجاز. حضور رسیدن دادن : دیگر روز هیچکسی را پیش نگذاشتند که رنجورتر شده .

پیشنهاد کاربران

پیشگذارده: مقدمه.
پیشگذارده ی کهین: مقدمه ی صغری.
پیشگذاده ی مهین: مقدمه ی کبری.
پیشگذارده ی گواه: مقدمه ی حجّت.
پیشگذارده ی درست: مقدمه ی صحیح.
پیشگذارده ی نادرست: مقدمه ی غیر صحیح.
...
[مشاهده متن کامل]

در نگاه من واژه ی �پیشگذارده� برابرواژه ی درخوری برای �مقدمه� است. واژه ی پیشگذارده را در نوشته های میرشمس الدین ادیب سلطانی دیدم.
پیشگذارده: پیش گذارد ( گذاردن ) ه.
پارسی را پاس بداریم: )

بپرس