پیش چشم کردن

لغت نامه دهخدا

پیش چشم کردن. [ ش ِ چ َ /چ ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در منظر قرار دادن. برابر دیده نهادن : آنچه نسخت کردند از خزانه ها بیاوردند و پیش چشم کردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 217 ).

فرهنگ فارسی

در منظر قرار دادن برابر دیده نهادن

پیشنهاد کاربران

پیش چشم کردن ؛ کنایه از بیاد داشتن و بخاطر داشتن چیزی یا مطلبی ، چنانکه گوئی همیشه پیش نظر است : و شاعر بدین درجه نرسد الا که در عنفوان شباب و در روزگار جوانی بیست هزار بیت از اشعارمتقدمان یاد گیرد و ده
...
[مشاهده متن کامل]
هزار کلمه از آثار متأخران پیش چشم کند و پیوسته دواوین استادان همی خواند و یاد همی گیرد. ( چهارمقاله عروضی ) .

بپرس