پیش پا افتاده

/piSepA~oftAde/

مترادف پیش پا افتاده: عادی، مبتذل، معمولی، سهل یاب

متضاد پیش پا افتاده: بدیع، بکر، نادره

معنی انگلیسی:
common, commonplace, garden-variety, mediocre, mundane, paltry, pedestrian, petty, picayune, prosaic, tatty, trifling, trite, trivial, campy, threadbare, flyblown, two-bit

لغت نامه دهخدا

پیش پاافتاده. [ ش ِ اُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) برابر پای ساقط شده و افکنده. || در اصطلاح ، ذلیل و حقیر. که درخور توجه واعتنا نیست. || مبتذل. || معلوم همه کس. آسان. که همه کس داند. که همه جا هست. صاحب آنندراج گوید کنایه از بسیار نزدیک و آشکار است :
درز نبود معنی درپیش پاافتاده را
از سواد سایه پای چراغ این روشن است.
ملامفید بلخی.
زلف او را رشته جان گفتم و گشتم خجل
ز آنکه این معنی چو زلفش پیش پاافتاده است.
ملا شیدای هندی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- برابر پای ساقط شده و افکنده . ۲- مبتذل . ۳- معلوم همه کس آنچه که همه کس داند آشکار: زلف او را رشت. جان گفتم و گشتم خجل زانکه این معنی چو زلفش پیش پاافتاده است. ( ملا شیدای هندی ) ۴- آنچه که فراوان و بسیار باشد آنچه که به آسانی بدست آید.

فرهنگ معین

(ش ِ اُ دِ )(ص مف . )بی قدر، ناچیز.

فرهنگ عمید

۱. چیز مبتذل، پست، و بی قدروقیمت.
۲. آنچه همه کس بداند.
۳. آنچه آسان به دست آید.

دانشنامه عمومی

پیش پا افتاده (فیلم). پیش پا افتاده یا بدیهی ( به انگلیسی: Trivial ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۷ و به کارگردانی سوفی مارسو است. در این فیلم بازیگرانی همچون لور دوتیل، کریستوفر لمبرت، سوفی مارسو، نیکلاس براینکن، سیمون آبکاریان، روبر حسین، ماری - کریستین بارو، ماریلو بری، ژاک بوده، فیرمین ریچارد، سمیر گسمی، دونی منوشه و گیوم گوئی ایفای نقش کرده اند.
عکس پیش پا افتاده (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

ordinary (صفت)
معمولی، ساده، خرجی، پیش پا افتاده، متداول، عادی

common (صفت)
معمولی، پیش پا افتاده، روستایی، متعارفی، عرفی، اشتراکی، مشاع، مشترک، متداول، عام، عمومی، عادی، مرسوم، عوام، عوامانه

commonplace (صفت)
معمولی، پیش پا افتاده، مبتذل، همه جایی، عادی

banal (صفت)
معمولی، بی مزه، پیش پا افتاده، مبتذل، همه جایی

quotidian (صفت)
پیش پا افتاده، روزانه، یومیه، روزمره

well-known (صفت)
ستوده، مشخص، پیش پا افتاده، مشهور، واضح، معروف، نیکنام

well-worn (صفت)
کهنه، پیش پا افتاده، مبتذل، مستعمل، زیاد کار کرده

فارسی به عربی

امر اعتیادی , عادی، ارض مشاعة

پیشنهاد کاربران

بپرس