پیش نهاده

لغت نامه دهخدا

پیش نهاده. [ ن ِ / ن َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) برابرنهاده. مقابل پس نهاده. || پیش آورده. از حد متعارف تجاوزداده و بمجاور درآورده. جلوآورده :
چو کاسه بازگشاده دهان بجوع الکلب
چو کوزه پیش نهاده شکم ز استسقا.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

( صفت )۱- برابر نهاده مقابل پس نهاده . ۲- از حد متعارف تجاوز داده و بمجاور در آورده

فرهنگستان زبان و ادب

{proposal} [عمومی] طرح یا پیشنهادی که به صورت مکتوب و مدون در قالبی مشخص به شخص یا اشخاص برای بررسی و پذیرش ارائه می شود

اصطلاحات و ضرب المثل ها

{proposal} [عمومی] طرح یا پیشنهادی که به صورت مکتوب و مدون در قالبی مشخص به شخص یا اشخاص برای بررسی و پذیرش ارائه می شود

پیشنهاد کاربران

پارسی/آلمانی/انگلیسی
پیش نهادن ( پیش نهاد کردن ) /propose/ vorschlagen، vorlegen
پیش نهاده/ proposal /Vorschlag
نکته: در زبان آلمانی نیز کارواژه vorschlagen به معنای پیشنهاد کردن و توصیه کردن
می باشد و ( پیش ) در زبان پارسی همان vor در زبان آلمانی است.

بپرس