پیش نهادن

لغت نامه دهخدا

پیش نهادن. [ ن َ / ن ِ دَ ] ( مص مرکب ) مقابل پس نهادن. جلو گذاردن. فرا پیش آوردن. از آنجا که بود فراتر آوردن. حرکت دادن بسوی مقابل :
چو برداشت خسرو پی از جای خویش
نهاد آن زمان زاد فرخ به پیش.
فردوسی.
آنجا که تویی رفتن ما سود ندارد
الا بکرم پیش نهد لطف تو گامی.
سعدی.
قدم پیش نه کز ملک بگذری
که گر با زمانی ز دد کمتری.
سعدی.
|| مقابل و برابر قرار دادن.پیش روی گذاردن :
بشد مرد دانا به آرام خویش
یکی تخت و پرگار بنهادپیش.
فردوسی.
یکی تخت زرین نهادندپیش
همه پایه هاچون سر گاومیش.
فردوسی.
زیبا نهاده مجلس و زیبا نهاده جای
ساز شراب پیش نهاده رده رده.
شاکر بخاری.
اباهای الوان ز صد گونه بیش
به خوانهای زرین نهادند پیش.
اسدی.
منه عیب خلق ای فرومایه پیش
که چشمت فرو دوزد از عیب خویش.
سعدی.
|| برابر چیزی گذاردن منع عبور را. گذاردن برابر چیزی چون سدی و مانعی :
ای پای بست عمر تو بر رهگذار سیل
چندین امل چه پیش نهی ، مرگ از قفا.
سعدی.
|| نصب العین ساختن. برابر چشم نهادن. بر آن رفتن : چون پادشاهی بر کسری انوشیروان عادل قرار گرفت عهود اردشیربن بابک پیش نهاد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 88 ).
- پا پیش نهادن ؛ اقدام کردن. مقدم شدن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- فرا پیش آوردن از جای اصلی بنزدیک خود آوردن مقابل پس نهادن : آینه ای که پیش نه از دل صافی گهر صورت خود را بین معنی اشیاطلب . ( وحشی ) ۳- برابر چیزی گذاشتن برای منع عبور ایجاد مانع و سد کردن : ای پای بست عمر . تو بر رهگذار سبیل چندین امل چه پیش نهی مرگ از قفا. ( سعدی ) ۳- برابر چشم نهادن نصب العین ساختن : چون پادشاهی برکسری انوشیروان عادل قرار گرفت عهود اردشیرین بابک پیش نهاد. یا پا( قدم ) پیش نهادن . اقدام کردن مقدم شدن : قدم پیش نه کز ملک بگذری که گر باز مانی ز دد کمتری . ( سعدی )

پیشنهاد کاربران

پارسی/آلمانی/انگلیسی
پیش نهادن ( پیش نهاد کردن ) /propose/ vorschlagen، vorlegen
پیش نهاده/ proposal /Vorschlag
نکته: در زبان آلمانی نیز کارواژه vorschlagen به معنای پیشنهاد کردن و توصیه کردن
می باشد و ( پیش ) در زبان پارسی همان vor در زبان آلمانی است.

بپرس