پیش مرگ

/piSmarg/

معنی انگلیسی:
devotee, dying before another, myrmidon

لغت نامه دهخدا

پیش مرگ. [ م َ ] ( ص مرکب ) که پیش از کسی میرد. که پیش از وی بدرود حیات گوید. بلاگردان.
- پیش مرگ شدن کسی را ؛ برخی او شدن. فدای او شدن. پیش بمردن کسی را. تصدیق او شدن. تصدق او رفتن : الهی پیش مرگت بشوم فلان کار را بکن.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- آنکه پیش از کسی بمیرد پیش میر. ۲- کسی که پیش از شاه یا امیر از غذای او خورد تااگر سمی در آن باشد وی بمیرد و مخدوم مصون ماند بلا گردان .

فرهنگ معین

(مَ ) (ص مر. ) ۱ - کسی که حاضر است پیش از مرگ عزیزش بمیرد، قربانی ، فدا. ۲ - کسی که پیش از پادشاه ، اندکی از غذای او را می خورد تا از سالم بودن آن اطمینان حاصل شود.

فرهنگ عمید

۱. آن که پیش از دیگری بمیرد.
۲. [مجاز] قربانی، فدایی

واژه نامه بختیاریکا

جُو به رهن؛ نها میر

پیشنهاد کاربران

آمادگی برای مرگ داشتن
تازمان مرگت نرسیده نمیر
جانم فدای آگاهی و فردیت .

جانم فدای فردیتی که حلیم هست .

فدایی
پیش + مرگ به معنی فداکننده جان می باشد. در حالت اسم و یا صفت بکار می رود.

بپرس