پیش زمینه


معنی انگلیسی:
foreground

فرهنگستان زبان و ادب

{foreground} [زبان شناسی، سینما و تلویزیون، هنرهای تجسمی] [زبان شناسی] آنچه به نحوۀ صورت بندی رویداد اصلی اشاره دارد [سینما و تلویزیون] نزدیک ترین سطح به دوربین در هر نما یا صحنه [هنرهای تجسمی] عناصر اصلی تجسمی که جلوتر از بقیه قرار دارند و از اهمیت بصری بالاتری ...

پیشنهاد کاربران

پیشگذارده: مقدمه.
پیشگذارده ی کهین: مقدمه ی صغری.
پیشگذاده ی مهین: مقدمه ی کبری.
پیشگذارده ی گواه: مقدمه ی حجّت.
پیشگذارده ی درست: مقدمه ی صحیح.
پیشگذارده ی نادرست: مقدمه ی غیر صحیح.
...
[مشاهده متن کامل]

در نگاه من واژه ی �پیشگذارده� برابرواژه ی درخوری برای �مقدمه� است. واژه ی پیشگذارده را در نوشته های میرشمس الدین ادیب سلطانی دیدم.
پیشگذارده: پیش گذارد ( گذاردن ) ه.
پارسی را پاس بداریم: )

بپرس