پیش رفتن کسی را ؛ استقبال او کردن : چون برمک بدمشق رسید همه ٔبزرگان دولت و امرای حضرت او را پیش رفتند و او را بتعظیمی و جلالتی هرچه تمامتر در شهر آوردند. ( تاریخ برامکه ) . امیر گوزکانان. . . از جیحون بگذشت و بنزدیک امیر اسماعیل آمد ببخارا. امیر شاد شد و وی را پیش رفت با سپاه و به اعزاز و اکرام ببخارا در آورد. ( تاریخ بخارای نرشخی ص 102 ) .
... [مشاهده متن کامل]
|| سبقت بردن. ( آنندراج ) . سابق آمدن. انصلات. ( منتهی الارب ) :
زآن دو قدم کز دو جهان بیش رفت
گر چه پس آمد ز همه پیش رفت.
امیرخسرو.
... [مشاهده متن کامل]
|| سبقت بردن. ( آنندراج ) . سابق آمدن. انصلات. ( منتهی الارب ) :
زآن دو قدم کز دو جهان بیش رفت
گر چه پس آمد ز همه پیش رفت.
امیرخسرو.