پیش رس

/piSras/

مترادف پیش رس: زودرس، کال، نرسیده

متضاد پیش رس: دیررس

لغت نامه دهخدا

پیشرس. [ رَ / رِ ] ( نف مرکب ) آنکه از همگان زودتر رسد. زودرس. آنکه جلوتر از دیگران درآید. آنکه قبل از همه واصل گردد :
بمنزل رسداز همه پیشتر
بود عزت پیشرس بیشتر.
هاتفی.
|| جوان. || ( میوه ٔ... ) ؛ که زودتر از دیگران پخته گردد. میوه ای که پیش از دیگر میوه های موسم خود پخته گردد. ( غیاث ). که جلوتر از دیگران از کالی و ناپختگی برآید. زودرس. سرده.میوه و بری که قبل از نوع خود پزد و رسد و بدست آید. روچه. میوه و گل که در نوع خود پیش از همه برسد. ( آنندراج ). نوبر. میوه تازه. مقابل دیررس :
سخن بوسه که جنگست گل پیشرسش
بچه امید من غنچه دهان عرض کنم.
صائب.
همطالع بیدیم درین باغ که باشد
سر پیش فکندن ثمر پیشرس ما.
صائب.
بمیدان رسید از هزارش یکی
بود باغ را پیشرس اندکی.
هاتفی.
من بفرمان گلستان خیالی که بود
خار خشک سر دیوار گل پیشرسم.
غیاثای حلوائی ( از آنندراج ).
سر جوش حیا گلبن باغ هوس ماست
سر پیش فکندن ثمر پیشرس ماست.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

۱. کسی که پیش از دیگران به مقصد برسد، پیش رسنده.
۲. آنچه پیش تر از وقت مقرر فرابرسد.
۳. میوه ای که زودتر از نوع خود به دست آید، نوبر.

دانشنامه آزاد فارسی

پیش رَس (precocial)
جانورانی که از هنگام تولد فعال و قادر به حرکت اند. آهوها، شترمرغ ها، و تمساح ها از آن جمله اند.

مترادف ها

premature (صفت)
نا بهنگام، نارس، پیش رس، قبل از موقع

precocious (صفت)
نا بهنگام، با هوش، زود رس، فلفلی، پیش رس

rathe (صفت)
تند، چابک، سریع، زود رس، پیش رس

rathe-ripe (صفت)
پیش رس

فارسی به عربی

غیر ناضج

پیشنهاد کاربران

در زبان لری بختیاری به معنی
پیش::زود. سریع
رس::رسیده شده
به درخت یا گندمی که زودتر از
همه رسیده باشد و موقع
چیدن آنها است
Peshras

بپرس