پیش راندن. [ دَ ] ( مص مرکب ) بجلوراندن. حرکت دادن بسوی مقابل. بجانب مقابل روان ساختن. هدایت کردن چیزی یا کسی بسوی مقابل : تو مرا بگذار زین پس پیش ران حد من این بود ای سلطان جان.
مولوی.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) بجلو راندنحرکت دادن بسوی مقابل ( مرکب و غیره را ) : تو مرا بگذار زین پس پیش ران حد من این بود ای سلطان جان . ( مثنوی )