پیش ترک

لغت نامه دهخدا

پیشترک. [ ت َ رَ ] ( ص تفضیلی مصغر، ق مرکب ) مصغر پیشتر. کمی پیش. اندکی قبل :
پیشترک زین که کسی داشتم
شمع شب افروز بسی داشتم.
نظامی.
|| اندکی جلوتر :
زینگونه که شمع می فروزم
گر پیشترک روم بسوزم.
نظامی.
من که درین منزلشان مانده ام
مرحله ای پیشترک رانده ام.
نظامی.

فرهنگ عمید

کمی جلوتر، کمی پیش تر.

گویش مازنی

/pish terek/ پیش ترها - کمی جلوتر
/pishterek/ جلوتر – پیش تر – پیش ترها

پیشنهاد کاربران

بپرس