پیش تخت. [ ت َ ] ( اِ مرکب ) تخت پیشین. تخت مقدم بر دیگر تختها. || پیشکار: و این چند فصل را در جواب آن پیش تخت املاء فرمودیم تا بواجبی آنرا تأمل کند و عرض آن واجب دارد. ( عتبةالکتبة ). پیش تخت. [ ش ِ ت َ ] ( اِ مرکب ) برابر تخت. مقابل تخت. برابر سریر.
گویش مازنی
/pish taKht/ تخت روی ایوان که بیشتر جای قرار دادن ظروف است - تراس