پیش بندی. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) جلوگیری. دفع. پیشگیری. || تمهید مقدمه مطلب. تهیه و حاضر کردن وسایل برای کاری : فلان برای مرافعه خود پیش بندی خوبی کرده بود، یعنی مقدماتی نیکو آماده ساخته بود.
فرهنگ فارسی
۱- جلوگیری پیش گیری دفع . ۲- تهیه و حاضر کردن وسایل برای کاری تمهید : فلان برای مرافع. خود پیش بندی خوبی کرده بود.