پیش بندی


معنی انگلیسی:
prevention, providing against

لغت نامه دهخدا

پیش بندی. [ ب َ ] ( حامص مرکب ) جلوگیری. دفع. پیشگیری. || تمهید مقدمه مطلب. تهیه و حاضر کردن وسایل برای کاری : فلان برای مرافعه خود پیش بندی خوبی کرده بود، یعنی مقدماتی نیکو آماده ساخته بود.

فرهنگ فارسی

۱- جلوگیری پیش گیری دفع . ۲- تهیه و حاضر کردن وسایل برای کاری تمهید : فلان برای مرافع. خود پیش بندی خوبی کرده بود.

مترادف ها

prevention (اسم)
جلوگیری، منع، ممانعت، پیش گیری، پیش بندی

پیشنهاد کاربران

بپرس