( پیش آینده ) پیش آینده. [ آ ی َ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) مقبل. مقدم. نزدیک آینده. متصدی. ( منتهی الارب ). مترقی. متجاوز. رخ دهنده : متکلف ؛ پیش آینده بکاری که افزون باشد از حاجت. مستمیت ؛ پیش آینده به جنگ. کابح ؛ پیش آینده ازآن چیز که فال بد می گیری از وی. میتاح ؛ پیش آینده مردم را به بدی. ( منتهی الارب ). رجوع به پیش آمدن شود.
فرهنگ فارسی
( پیش آینده ) ( صفت ) ۱- نزدیک آینده جلو آینده . ۲- اقدام کننده مقام : متکلف پیش آینده بکاری که افزون باشد از حاجت . ۳- مترقی . ۴- متجاوز . ۵- رخ دهنده حادث شونده . ۶- آینده مستقبل : پیدا کردن آنکه این جبناننده چیزی نبود عقلی و متغیر و ناشونده و از حال اکنون و گذشته و پیش آینده خبر نادارنده .
پیشنهاد کاربران
توانایی بررسی الترناتیوهای ممکن و انتخاب و پذیرش بهترین گزینه هاممکن با توجه به محدودیت استفاده از منابع در دسترس و قابلیت های موجود است