لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
مترادف ها
برجستگی، پیش امدگی، پیش رفتگی
تجسم، طرح، بر امدگی، نقشه کشی، پرتاب، سده، تصویر، پیش امدگی، نور افکنی، پروژه، افکنش، پیش افکنی، اگراندیسمان
برتری، برجستگی، سده، امتیاز، علو، پیش امدگی
بر امدگی، قوز، پیش امدگی
تحمیل، پیش امدگی، پیش رفتگی، جلو افتادگی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشامدگی: [ اصطلاح معماری و شهر سازی ] درصد اشغال زمین از انتهای ملک را گویند.