پیش افتاده

لغت نامه دهخدا

پیش افتاده. [اُ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) سبقت گرفته. جلو افتاده. تقدم جسته. || که مهم نباشد، پیش پا افتاده. مبتذل. که درخور اهمیت نبود. که آسان و سهل باشد. || معلوم. روشن. که هر کس تواند دانستن.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- سبقت گرفته جلو افتاده تقدم جسته . ۲- آنکه یا آنچه در خور اهمیت نبود مبتذل پیش پاافتاده . ۳- آنچه که هر کس بتواند بشناسد معلوم روشن .

مترادف ها

advanced (صفت)
پیشرفته، مترقی، ترقی کرده، قبلا تهیه شده، قبلا تجهیز شده، پیش افتاده، جلو افتاده

فارسی به عربی

متقدم

پیشنهاد کاربران

بپرس