تو گفتی گرد زنگارست بر آیینه چینی
تو گویی موی سنجابست بر پیروزه گون دیبا.
فرخی.
فلک همچو پیروزه گون تخته نردی ز مرجانش مهره ز لؤلؤش خصلی.
منوچهری.
بپیروزی چو بر پیروزه گون تخت عروس صبح را پیروز شد بخت.
نظامی.
شاه را شد ز عالم افروزی جامه پیروزه گون ز پیروزی.
نظامی.
چارشنبه که از شکوفه مهرگشت پیروزه گون سواد سپهر.
نظامی.
وانکه بود از عطاردش روزی بود پیروزه گون ز پیروزی.
نظامی.
بدین طالع کزو پیروز شد بخت ملک بنشست بر پیروزه گون تخت.
نظامی.
در پیروزه گون گنبد گشادندبه پیروزی جهان را مژده دادند.
نظامی.
- گنبد پیروزه گون ؛ مجازاً آسمان : گر آستان تو بالین سر کنم ز شرف
رسد بگنبد پیروزه گون بی روزن.
سوزنی.
ز پیروزه گون گنبد انده مدارکه پیروزباشد سرانجام کار.
نظامی.