پیروزجنگی

لغت نامه دهخدا

پیروزجنگی. [ ج َ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی پیروزجنگ :
چو در جنگ پیروزیش دیده بود
ز پیروزجنگیش ترسیده بود.
نظامی.

فرهنگ فارسی

کیفیت و حالت پیروز جنگ : چو در جنگ پیروزیش دیده بود ز پیروز جنگیش ترسیده بود. ( نظامی )

فرهنگ عمید

حالت پیروزجنگ: چو در جنگ پیروزی اش دیده بود / ز پیروزجنگیش ترسیده بود (نظامی۵: ۸۲۲ ).

پیشنهاد کاربران

بپرس