پیروزبهر

لغت نامه دهخدا

پیروزبهر. [ ب َ ] ( ص مرکب ) مظفر. دارای پیروزی. از نصرت و ظفر بانصیب. فیروزمند. کامیاب. از ظفر بابهره. برخوردار از فیروزی :
کمر بر کمر تاجداران دهر
بپیش جهانجوی پیروزبهر.
نظامی.
چو سالار ترکان ز سالار دهر
بدان خرمی گشت پیروزبهر.
نظامی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) با نصیب از نصرت و ظفربر خوردار از فیروزی مظفر : کمر بر کمر تاجداران دهر به پیش جهانجوی پیروز بهر. ( نظامی )

فرهنگ عمید

۱. با نصیب از فتح و ظفر، برخوردار از پیروزی.
۲. کامیاب.

پیشنهاد کاربران

بپرس