پیرهن قبا کردن

لغت نامه دهخدا

پیرهن قبا کردن. [ رَ/ پیرْ هََ ق َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پیراهن قبا کردن. دریدن پیرهن در خشمی یا مصیبتی. دریدن پیراهن بر تن. چاک کردن پیراهن :
خیاط روزگار ببالای هیچکس
پیراهنی ندوخت که آنرا قبا نکرد.
خاقانی.
صد پیرهن قباکنم از خرمی اگر
بینم که دست من چو کمر بر میان اوست.
سعدی.
پیراهنی که آید ازو بوی یوسفم
ترسم برادران غیورش قبا کنند.
حافظ.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) دریدن پیراهن در حالت خشم مصیبت و غیره : صد پیرهن قبا کنم از خرمی اگر بینم که دست من چو کمر بر میان اوست . ( سعدی )

پیشنهاد کاربران

بپرس