پیرمراد
لغت نامه دهخدا
پیرمراد. [ م ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان روضه چای بخش حومه شهرستان ارومیه. واقع در 8هزارگزی شمال باختری ارومیه در مسیر راه ارابه رو گچین به ارومیه جلگه معتدل ، مالاریائی. دارای 150تن سکنه. آب آن از روضه چای. محصول آنجا غلات و توتون و انگور و حبوبات و چغندر. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی جوراب بافی. راه آن ارابه رو است. تابستان از راه ارابه رو گچین میتوان اتومبیل برد. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیر مراد:مرد مقدس یا قطب عالم . سید محمد جعفر که زیارتگاهش در استهبان است. ایشان پسر سلطان پیر غیب و نوی شاه غیب می باشند . پیر مرداد مردی مقدس بوده که در زمان صفویه در جنوب زندگی مخفی داشته و بزرگان زرتشتی
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
و یهودی و هندو و مسلمان و دراویش و اقطاب. . . به گرد او جمع بودند و بر پای آن مرد مقدس بوسه زده و سجد گذاری می کردند او از نسل همان سادات و امپراتوری بود که اسلام را در سرزمینهای هندوستان و گجرات و مالابار و راجستان و پنجاب و مالدیو و اندونزی و مالی و شرق آفریقا گسترش داده. پیر مراددارای چهار دختر بود به نام بی بی بزرگ همان بی بی دختران معروف یا همان بی بی شهبانو است دختر مقدس و بی بی مینو که معروف به بی بی دوست است و بی بی نازنین معروف به بی بی نانی است که قبره اش در آبشار پیر غیب در بولان بلوچستان پاکستان می باشد و دیگر پسری به نام شاه ابراهیم. سید محمد چون به آرزویش رسید به کمک دخترانش لقب پیر مراد گرفت لقب ایشان قطب عالم یا ستون جهان است. . . 09307616132 اگر زندگی ایشان خواستید . . .
پیر آرزو ، کسی که در راه رسیدن به آرزویی پیر شده باشد.