پیرزاد

لغت نامه دهخدا

پیرزاد. ( ص مرکب ، اِ مرکب ) زاده پیر. ( شعوری ج 1 ص 256 ). رجوع به پیرزاده شود. صاحب لسان العجم گوید پسری را به پیری نسبت فرزندی دهند تعظیم را. || بهیأت پیران تولدیافته.

پیرزاد. ( اِخ ) ( امیر... ) بخاری. داروغه هرات از جانب میرزا مظفرالدین جهانشاه بسال 862 هَ. ق. ( حبیب السیر چ تهران جزو 3 از ج 3 ص 231 ). درچ خیام ( ج 2 ص 73 ) امیر پیرزاده بخاری مسطور است.

فرهنگ فارسی

داروغه هرات از جانب میرزا مظفرالدین جهانشاه
( صفت ) ۱- زاد. پیر پیر زاده . ۲- بهیئت پیران تولد یافته .

پیشنهاد کاربران

پیرزاد نام تیره ای از طایفه خدرسرخ ایل زراسوند بختیاری میباشند
تیره پیرزاد
طایفه خدرسرخ
ایل زراسوند
چغاخور
تخت کاشان
برآفتاب کاشکلی
گردپینه
عباس آباد
روپینه
سیبک
موردفل
مرغا
گلگیر
ایذه

بپرس